نوشته اصلی توسط
negin478
سلام من دختري شونزده ساله هستم و به يكي از دوستام خيلي خيلي وابسته بودم اونم بهم وابسته بود ولي بعد از يك سال رفت و با دوستاي بدي اشنا شد و اونا شستشوي مغزيش دادن و الانم دوست پسر داره ديگه عوض شده خيلي زياد عوض شده و به منم ميگه هيچ غلتي نميتوني بكني كه من و مثل قبل كني باهم تو يه باشگاهيم ميخواد ما نقش بازي كنيم برامون حرف حديث در نيارن همش منو اذيت ميكنه براشم مهم نيس ميگه اگه خواستي باهام دوست باش نخواستي نباش هرجور ميلته حالا من بايد چكار كنم اين غمم رو چكار كنم دارم افسرده ميشم ما خيييلي باهم خاطره اشتيم ولي الان اون اينارو فراموش كرده. بخدا دارم ميميرم تورو خدا كمكم كنين